آن قدیم ترها که ما بچه بودیم یک برنامه تلویزیونی بود که شعرش این بود: بازی خوبه، چه جورش؟ نه بینمک نه شورش! حالا گلآقا هم به این نتیجه رسیده که لطیفه ریزه میزهاش خوب است و مجموعهای از لطیفههای نخودی را برای بچهها چاپ کرده. این لطیفه ها را هادی بنایی ترجمه کرده و ناصر پاکشیر برایش تصویر کشیده. روي جلدش هم كار علي رادمند است. اینجا نمونههایش را ببینید بعد هم بروید بخرید.
راهی برای بودن
مردی به همکارش گفت: من هروقت به خانه میروم فورا جلو تلویزیون میایستم.
همکارش پرسید: برای چی؟
مرد جواب داد: برای این که بچها بفهمند من به خانه آمدهام.
مهمان نوازی
پسرک دیروقت به منزل آمد و به مادرش گفت: رفته بودم منزل همسایهمان، خانم مولر.
مادر: مزاحمشان که نشدی؟
پسرک: نه برعکس، وقتی که خانم مولر مرا دید گفت فقط تو را کم داشتیم!
کارکرد خوب
مادر میخواست پارچهای را ببرد. داد کشید: قیچی خیلی کند شده، حتی پارچه را هم نمیبرد.
پسرش جواب داد: من که سر در نمیآورم. الان که با آن حلبی میبریدم خیلی خوب کار میکرد!
آدم باسواد
مشتری: دوتا بلیت برای امشب.
مسوول گیشه: برای رومئو و ژولیت؟
مشتری: نه! برای من و همسرم
منبع : مجله گل آقا
www.golagha.ir


وبلاگ برتر در تاپ بلاگر


نظرات شما عزیزان: